تو به قیمت 

ورای هر دو جهانی 

چه کنم قدر خود نمی دانی 

مفروش 

خویش ارزان 

که تو بس گران بهایی

 

 

جهد کنید 

تا هیچ حجابی 

در میانه در نیاید. 

 

 


 

خوشم 

خوشم 

چنان خوشم که از خوشی 

در دو جهان نمی گنجم.  

 

 


 

از بیشه برون می آید 

آمد 

بدیدش 

بیفتاد و بمرد 

زیرا عاشق بود .  

 

 

گفت مِن در سنگ خارا 

کار می کند 

الّا در مردم سنگدل اثر نکند .

حیوان 

به سَر زنده است 

آدمی 

به سرّ زنده است. 

هر که به سر زنده است ، بل هم اضل .  

هر که به سرّ زنده است ، و لقد کرّمنا .  

آخر سرّ ،  

درین سر و کله کی گنجد ؟ 

چون درین جا نگنجد 

 

من چه کنم سَر را ؟