به دنبال چه هستی 

کسی را منتظری 

از گذر عمر می ترسی 

به کدامین دین و آیینی 

دریا را دیده ای 

به صحرا رفته ای 

تو خود کیستی 

کجایی 

چونی 

به خود آآآ 

تا مگر 

بیابی 

این همه را 

در تنها 

یک نفس 

اما  

همیشه

و تکرار می کنم 

 

 

در نمازم خم ابروی تو با یاد آمد 

حالتی رفت که محراب به فریاد آمد 

 

 

 

فزت و رب الکعبه

عمرتان باد و مرادی ای ساقیان بزم جم 

گر چه جام ما نشد پر می به دوران شما 

 

دل خرابی می کند دلدار را آگه کنید 

زینهار ای دوستان جان من و جان شما 

تو به قیمت 

ورای هر دو جهانی 

چه کنم قدر خود نمی دانی 

مفروش 

خویش ارزان 

که تو بس گران بهایی