خانه عناوین مطالب تماس با من

شمس تب دار

شمس تب دار

جدیدترین یادداشت‌ها

همه
  • سیاه قلم
  • مولانا
  • [ بدون عنوان ]
  • [ بدون عنوان ]
  • [ بدون عنوان ]
  • [ بدون عنوان ]
  • [ بدون عنوان ]
  • [ بدون عنوان ]

بایگانی

  • فروردین 1391 1
  • شهریور 1390 1
  • مرداد 1390 4
  • تیر 1390 2

آمار : 4444 بازدید Powered by Blogsky

عناوین یادداشت‌ها

  • سیاه قلم سه‌شنبه 15 فروردین‌ماه سال 1391 01:34
    مجاز است این همه قلم کاغذ فکر امّا حقیقت این است دل ز تنهایی به جان آمد، خدا را محرمی سر آغاز وجود هستی از این بود که: کُنت کنز مخفیّا فاحببت ان اُعرف فخلقت الخلق لکی اُعرف لیک فراموشش نمودم پس گاه گاه تنهایی را نشانی می گذارد از جهاتی یک به یک دارای ِ خیری همه آنچه که گفتیم ُ شنفتیم شاید دانستن یک کلام یک کلمه یا به...
  • مولانا پنج‌شنبه 3 شهریور‌ماه سال 1390 00:32
    زهر از کف ِ یار ِ سیمبر بتوان خورد تلخی سخنش همچو شکر بتوان خورد بس با نمک است یار ، بس با نمک است جایی که نمک بود ، جگر ؛ بتوان خورد
  • [ بدون عنوان ] شنبه 29 مرداد‌ماه سال 1390 18:17
    به دنبال چه هستی کسی را منتظری از گذر عمر می ترسی به کدامین دین و آیینی دریا را دیده ای به صحرا رفته ای تو خود کیستی کجایی چونی به خود آآآ تا مگر بیابی این همه را در تنها یک نفس اما همیشه
  • [ بدون عنوان ] پنج‌شنبه 27 مرداد‌ماه سال 1390 22:27
    و تکرار می کنم در نمازم خم ابروی تو با یاد آمد حالتی رفت که محراب به فریاد آمد فزت و رب الکعبه
  • [ بدون عنوان ] پنج‌شنبه 13 مرداد‌ماه سال 1390 15:32
    عمرتان باد و مرادی ای ساقیان بزم جم گر چه جام ما نشد پر می به دوران شما دل خرابی می کند دلدار را آگه کنید زینهار ای دوستان جان من و جان شما
  • [ بدون عنوان ] سه‌شنبه 11 مرداد‌ماه سال 1390 13:46
    تو به قیمت ورای هر دو جهانی چه کنم قدر خود نمی دانی مفروش خویش ارزان که تو بس گران بهایی
  • [ بدون عنوان ] جمعه 24 تیر‌ماه سال 1390 13:49
    جهد کنید تا هیچ حجابی در میانه در نیاید. خوشم خوشم چنان خوشم که از خوشی در دو جهان نمی گنجم. از بیشه برون می آید آمد بدیدش بیفتاد و بمرد زیرا عاشق بود . گفت مِن در سنگ خارا کار می کند الّا در مردم سنگدل اثر نکند .
  • [ بدون عنوان ] سه‌شنبه 21 تیر‌ماه سال 1390 02:44
    حیوان به سَر زنده است آدمی به سرّ زنده است. هر که به سر زنده است ، بل هم اضل . هر که به سرّ زنده است ، و لقد کرّمنا . آخر سرّ ، درین سر و کله کی گنجد ؟ چون درین جا نگنجد من چه کنم سَر را ؟